English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1023 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
whip stall U شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
strufe U با هواپیما شیرجه زدن شیرجه زیر اتش
aerial pickets U شیرجه هوایی شیرجه از راه هوا
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
balances U متعادل کردن
balancing U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
balance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
equilibration U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
bales U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
stabilization U متعادل کردن تعادل
unbalancing U غیر متعادل کردن
disequilibrate U غیر متعادل کردن
engine pressure ratio U نسبت فشار موتور
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
picketing U شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
differential compression check U ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
chrles' law U در گازهای کامل یا ایده ال در فشار ثابت دما و حجم نسبت مستقیم دارند
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
dominant U متعادل
level-headed U متعادل
equilibrant U متعادل
even-tempered U متعادل
balanced U متعادل
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
be in ballast U متعادل بودن
balancer U متعادل کننده
equilibrant U نیروی متعادل
regulator U متعادل کننده
coequal U متعادل ومتساوی
ballast concrete U بتن متعادل
baling press U پرس متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
lopsided U غیر متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
offset U وزنه متعادل
regulators U متعادل کننده
soaking U تابش متعادل
balanced system U سیستم متعادل
offsetting U وزنه متعادل
balanced state U حالت متعادل
compensator U متعادل کننده
equilibrium drawdown U افت متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
historical cost U قیمت متعادل
stabilizer U متعادل کننده
stabilisers U متعادل کننده
moderate speed U سرعت متعادل
corrector U متعادل کننده
nosedive U شیرجه
nosedives U شیرجه
springboarder U شیرجه رو
plunged U شیرجه
plunges U شیرجه
header U شیرجه با سر
diver U شیرجه رو
swan dive U شیرجه
dive شیرجه
plunge U شیرجه
nosediving U شیرجه
nosedived U شیرجه
dived U شیرجه
somersault U شیرجه
somersaulted U شیرجه
somersaults U شیرجه
headers U شیرجه با سر
somersaulting U شیرجه
jackknife U شیرجه جک
power dive U شیرجه
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
even keel U حرکت متعادل ناو
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
balanced load U بار خارجی متعادل
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
dashpot U استوانه متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
counterpoise U نیروی متعادل کننده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
platforms U سکوی شیرجه
nosedive U شیرجه رفتن
swan dive U شیرجه فرشته
nosedived U شیرجه رفتن
diving boards U تختهی شیرجه
spring board U تخته شیرجه
cutaway U شیرجه تو و پشت به اب
diving U شیرجه رفتن
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
platform U سکوی شیرجه
nosedives U شیرجه رفتن
diving board U تختهی شیرجه
nosediving U شیرجه رفتن
dive شیرجه رفتن
tuck U شیرجه جمع
springboards U تخته شیرجه
tucking U شیرجه جمع
springboard U تخته شیرجه
plunged U شیرجه رفتن
to plunge he first U شیرجه رفتن
reverse dive U شیرجه وارونه
boarded U سکوی شیرجه
board U سکوی شیرجه
layout U شیرجه فرشته
layouts U شیرجه فرشته
somerset U شیرجه معلق
tucks U شیرجه جمع
picketing U شیرجه رفتن
plunge U شیرجه رفتن
plunges U شیرجه رفتن
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
dived U شیرجه رفتن
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
high board U سکوی شیرجه 3 متری
dive angle U زاویه شیرجه هواپیما
full gainer U شیرجه وارونه با پشتک
power dive U شیرجه رفتن هواپیما
bail out U پریدن و شیرجه رفتن در اب
low board U سکوی یک متری شیرجه
flopper U دروازه بان شیرجه رو
headlong U بی پروا شیرجه رونده
back flip U شیرجه پشتک وارو
header U سردسته هواپیمای شیرجه
armstand dive U شیرجه توام با بالانس
inward dive U شیرجه پشت به استخر
back dive U شیرجه از پشت و فرود با پا
bomb out U شروع شیرجه از هواپیما
headers U سردسته هواپیمای شیرجه
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
to jackknife <idiom> U سیخ شیرجه زدن [شنا]
back jackknife U شیرجه از جلو بصورت کارد
tower U برج شیرجه به ارتفاع 01متر
towered U برج شیرجه به ارتفاع 01متر
towers U برج شیرجه به ارتفاع 01متر
racing dive U شیرجه افقی دراغاز مسابقه
belly whopper U شیرجه شناگر برروی شکم
gainer U درخت ارغوان شیرجه از پشت
to take counsel of one'spillow U شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
diver badge U نشان پرواز با هواپیماهای شیرجه و عمودرو
jackknife U بازو بسته شونده شیرجه رفتن
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
to consult one's pillow U هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
smothering U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
twisting U واروکردن چرخش بدن در شیرجه روی محورعمودی
twist U واروکردن چرخش بدن در شیرجه روی محورعمودی
beat up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
smother U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothers U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
twists U واروکردن چرخش بدن در شیرجه روی محورعمودی
beat-up U شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
plegaphonia U گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
to cry wolf too often U کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
noil U خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com